لاس با چشمان شیب دار با آرامش استراحت کرد و سعی کرد گلیاک را بخوابد و دوست داف سکسب پسرش اصلاً قصد خوابیدن نداشت. او دوربین را از روی تخت درآورد ، از پشت خزش کرد و بین ران ها افتاد ، با زیبایی روی تخم ها کاشته شد ، شروع به افزایش سرعت کرد ، اما عوضی به هیچ وجه واکنشی نشان نداد و وانمود کرد که خواب است. انگشت خود را لکه دار کرد و لباسش را مالید ، روی الاغ او نشست. به توالت رفتم ، زیر پتو صعود کردم ، اما هم اتاقی آن را گرفت و در آنجا و با بالا رفتن از بالا ، شروع به بمباران سوراخ او کرد. پتو را بیرون انداخت ، سخت پوسته را روی پشت خود کاشت و به کشش ادامه داد و هر دو پا را روی شانه های خود انداخت.