به دخترانش آموخت که دمار از فسلم سکسب روزگارمان درآوردند و از زیر پا بگذرانند

Views: 7573
عوضی خواهرش را خوشحال کرد ، صبح ها او را لکه دار کرد و به آرامی در حال خوردن غذا بود. او یک تی شرت را برداشت و شروع به لیسیدن زبان با زبانش کرد. وقتی پدر خشمگین آمد ، به انگلیسی صحبت کرد. اما دختر به زبان روسی پاسخ داد كه همه دوستان قبلاً مدت ها لعنتی بودند ، اما نتوانستند و از پدرم می خواستند كه به آنها سكس خوب یاد دهد. جدا و خوابیده روی تخت با دو زبان شروع به خوشحال کردن کرد. محاصره شده به آنها نشان داد فسلم سکسب که چگونه با سرطان لعنتی کنند ، از بالا به تدریس می پردازند. کوونی به صورت خود پایان داد و تمام کرد.