بچه ها صبح هنگام صبحانه صبحانه در آشپزخانه از خواب بیدار شدند و با طرحی درمورد چگونگی لعنتی دختری که در گوشه و کنار زندگی می کند ، آمدند. زیبایی را با جلیقه به آشپزخانه او آوردند و با هم شروع به لکه دار شدن کردند. یکی در پشت دست های خود را نگه داشت و دهان خود را با کف دستش پوشاند ، دوم شلوار خود را برداشته و لیس انگشتان خود سوراخ را برای تهاجم آماده کرد. واژن را از داخل احساس کانال تلگرام سکسب کردم ، سرطان را روی میز قرار داده و محکم واژن را بر روی توده پشت سر کاشتم. من روی صندلی کاشتم و در حالی که یکی از دوستانش در حال نگه داشتن بود ، او برای شیر دادن به او فریاد زد و تمام شد.