دادز به مترو نزدیک شد ، آنجا بود که یک دختر را برای خود حذف کند و بعد برای پول لعنتی کند. عصر روز ، خیابان پر جنب و جوش بود و بچه ها ، مانند شکارچیان ، به اطراف خود نگاه می کردند ، به دنبال یک و تنها کسی بودند که موافق به روشن کردن سرگرمی های عصرانه خود باشد. اما همه چیز فایده ای نداشت و سپس آنها را به ماشین منتقل کردند و به موقع معلوم شد. آنها توسط یک شخص ساده و معصوم متوقف شدند و از او خواسته شد آسانسور را به او بدهد. مکالمه به سرعت به صفحه صمیمی تغییر یافت ، عوضی پیشنهاد شد تا با نشان دادن خودش به دوربین در ورودی ، سود سریع کسب کند و پس از آن با دقت فکر کرد. اما آنها فقط قصد تماشای جوانان و الاغ ها را نداشتند ، شخص ساده و معصومها به سرعت پیشنهاد دادند كه خود را از دست بدهند ، دخترك فرو رفت و دو گرگ بزرگ را در دستان خود گرفت ، دو نفر را از آنجا گرفت و خودارضایی كرد. آنها به پاهایشان رسیدند و نوبت به لرزیدن سرطان در برابر دیوار کشیدند ، ناگهان به سمت مقعد تغییر شکل دادند ، الاغ را کار کردند ، اریک الاغ را به زمین فرو برد و عوضی کف زیر آن را پراکنده کرد. آنها با پایان دادن به دهان ، دهان خود را به پایان رساندند و دخترک کل اسپرم ها را با زبان خود جمع کرد ، آنها به سرعت بلند شدند و بدون سوپر سکسب ترک پول او را ترک کردند.