یک مکتب مدرسه ای تکالیف خود را با خواندن شکسپیر انجام داد. اما خواندن او توسط یک مرد ریش 50 ساله که او یک قشر مارپیچ را با خودش آورده بود و از او قول داده بود که به او یاد دهد که چگونه این کار را به درستی انجام دهد ، آموزش می دهد. او شلوار کوتاه خود را با یک تی شرت انداخت ، سر را به دهان خود آورد و به او اجازه داد که آن را لیس بزند. با چنگ زدن از از ، او را به زمین فرو کرد دایتان سکسب و شروع به ضرب و شتم دخترک با یک اسباب بازی سوراخ کرد. کف را کاشتم ، پشتش را روشن کردم. او لیس انگشتی به من داد ، با آنها شکافی باز کردم و داخل دهانه ای باز و در یک فضای باز باز شد. او فلفل را بیرون آورد و با دست و پا زدن سریع روی نوک سینه پایان داد.