بچه های مشروبات الکلی شنیدند که به در می زنند و سرشان را می چرخانند ، او در آستانه اتاق همسایه باریک خود را دید که بیرون از کسالت می خواست به آنها نگاه کند. بین بچه ها نشست و کسانی تصاویر سکسب که در چهار دست بودند ، شروع به ریختن ودکا کردند. معلوم می شود که داوالکا شوهرش را بدست آورد و به همین دلیل تصمیم گرفت به خود اجازه دهد آرامش یابد. او در برابر ریختن زیاد مقاومت نمی کرد و بعد از یک لیوان می نوشید ، لیوان می نوشید ، از یک لیوان بزرگ آبجو می خورد. آقایان به طور خاص اجازه ندهند که او میان وعده بخورد ، به طوری که او مست شد و وقتی مرد خوش تیپ او را به رقصیدن فراخواند ، پاهای دوستش از قبل ضعیف شده بود. در حالی که آنها در حال رقصیدن بودند ، مرد دوم دیک خود را بیرون آورد و موفق شد او را تکان بخورد تا به یک زن مست روی فاک اشاره کند. سپس آنها با هم یک تلیسه را جمع کردند و شروع به کشتن کردند تا سه نفر از ما را لعنتی کنند.