سرآشپز قصد داشت طعم قهوه صبح خود را بچشد. او اولین جرعه را برداشت و معاون را به دفتر خود دعوت كرد. گزارش مالی را بررسی کردم ، در اسناد مشکلاتی پیدا کردم و بلافاصله مقصر ، کارمند جوان موسسه ام را پیدا کردم. او سگ دوم را صدا کرد ، روزنامه فیلم سکسب خارجی نگار سرطان را روی زانوی خود گذاشت و دامن خود را بلند کرد ، که به خوبی روی الاغ می پیچید. او به هر دو دستور داد كه همه لباس خود را بردارند ، او را وادار كرد كه نوازش كند ، بدون اينكه متوقف شود ، شلاق زد و نشان داد كه چگونه سرکش در شرکتش مجازات شد. ناگهان ، خود جوجه ها وارد نقش شدند و یکی را دراز کشیدند ، با انگشتان کلیتوریس را نوازش کردند و با صدای بلند ناله کردند. زانوهای خود را روی دیوار گذاشت و مجبور به بخشش شد.