آن مرد یک عوضی لعنتی را از خیابان برداشت و او را به خانه خود برد. عوضی قبول نکرد که یک بطری آبجو به او بدهد و به نوشیدن از گلو ادامه داد. پس از اتمام ، او به دختر كمك كرد تا برهنه برهنه شود ، در كنار او دراز كشيده و با سر خود را كه دراز كشيده بين نانوايي پشت سر است ، با زبانش به واژن رساند. روی پشتش چرخید و به زیبایی از بالا وارد شد. او شروع به چرخش و بهار كردن بدن بر روی تشك كرد و هر چرخش به بیضه ها نفوذ كرد. دهانم را روی زانوهای خود لعنتی کردم و وقتی زنی کمی از خواب بلند شد ، او را در بالای مخروط خود قرار داد. من او را مجبور کردم دهانش را باز کند ، فلفل را روی صورت خود گذاشت و اسپرم را به صورت فسلم سکسب خود داد.