به بچه ها گفته شد که حمام کجاست و آنها سکسب اینستا تصمیم گرفتند توانایی خود را برای شلیک در آنجا آزمایش کنند. بلافاصله متوجه یک دختر تنهایی شد و تصمیم گرفت به او نزدیک شود تا ملاقات کند. ناتاشا موافقت كرد كه به آنها نشان دهد كه حمام در كجاست ، اما او حاضر به رفتن به آنجا نشد و سپس اریك پیشنهاد مالی وسوسه انگیز به او كرد. در راه ، جوجه گم شد و بعد از آن بچه ها خواستند سینه های او را در خیابان نشان دهند. او آنها را کنار گذاشت و سینه هایش را در آنجا نشان داد و سپس آنها را به خانه ای متروکه منتقل کرد ، جایی که آنها می خواستند بیدمشک او را ببینند. و سپس جالب تر شد. دوهزار و دوهزار نفری تصمیم گرفتند از روی یک مرد ، افتاده و چشمانش را باز کرد و شروع به گرفتن یک خروس بزرگ با لبهایش کرد. سپس او یکباره دو سر را مکید و هنگامی که آقایان برانگیخته شدند ، او شروع به کار با پول خود با سرطان کرد. خودم را لعنتی در دهان و سوراخ خود قرار دادم. سپس او را خرد کرد و هر دو در دهان او به پایان رسید.