این مرد برای دیدار با دوست دخترش آمد و بلافاصله فهمید که این حالت چگونه است و وقتی فهمید که چه زیبایی است ، او پیشنهاد تحقق خیالات جنسی خود را ارائه داد. او یک شلاق را گرفت و ضربهای سخت را کمی شلاق زد ، روی شکم او فلیم سکسب گذاشت و روی نان های تنگ رفت و شروع به توجه کرد که چنین بازی هایی دوست دختر خود را به دنیا می آورد ، که شروع به ناله و شروع کرد. پیراهنی را کشید ، جامه های کوچک برهنه کرد و به آرامی روی نوک سینه ها پیچید. دختر بخش طاس ، یقه چرم پوشیده بود و تقریباً مجبور به مکیدن خروس نیز شدیداً هیجان زده شد. دوست دخترم را کنار خودم گذاشتم ، پشت سرم نشستم و بلافاصله مخروط هایم را در تمام طول پشتم کاشتم. او را روی یك دسته چربی انداخت و از شر سرطان خلاص شد ، دستبندها را در پشت خود چسباند و از پشت كاشت ، پس از آن تكان داد و ناخوشایند صورت خود را با اسپرم داغ پاشید.