دو دانش آموز به طور هم زمان با یک معلم ادبیات مسن که می خواست موضوع خود را برای نمرات بالاتر برگرداند ، آمدند. اما آن مرد بلافاصله گفت كه او را به دلیل غیبت در معرض غیبت قرار می دهد ، كه عوضی خیلی ناراحت نیست و گفت كه یك دوست به او كمك می كند. وی چند سؤال پرسید و با اطمینان از اینكه آنها نمی توانند موضوع را با دانش منتقل كنند ، یك عضو را بیرون كشید و فرصت گذر در نوع را داد. هر دو سر مکیده اند. سپس آنها مانند لزبین ها یکدیگر را بازی کردند و پس از فلیم سکسب پریشانی ، دوباره برگشتند تا مخروط را به معلم بکشند. او شروع کرد به کشیدن سبزه با سرطان ، و او بیدمشک از بلوند که در مقابل او روی میز دراز کشیده شده بود با تیرک تیرک کوبید. او شروع کرد به خشک کردن هر یک به نوبه خود ، تغییر پوزها و دادن خروس مکیدن و لیسیدن تخم مرغ. دوست دختران را روی بچه ها به پایان رساند ، و برای قرار دادن پنج نفر رفت.