دختر با مراجعه به تمرینات با گروه شناسایی ، خود را از همه دور کرد و تنها ماند. من شروع به جستجوی جاده کردم و به طور اتفاقی در ساحل مخزن رفتم. با نگاه به اطراف فهمیدم که در آنجا روح وجود ندارد و توانایی استراحت را دارد. او زانوها را درآورد و دامن خود را پایین آورد و خواستار استمناء شد. به حالت سرطان رها شد و دید که کسی با مهربانی یک گلدان گریس را فراموش کرده است. درب را باز کردم و بیشتر در کف دستم صرف کردم. لیفت گریس را به مقعد آورد و فیلمهای سکسب روغن را با دست پایین انداخت. احساسات دلپذیر از آنجا در سراسر بدن پخش می شود ، و زیبایی همچنان کاشت آنالیز از درون را کاوش می کرد. دستش را بیرون آورد ، رول های نانش را پایین آورد و روی ماسه های زیر او ریخت و با دست راستش در عینک سریعتر درآمد. به پاهایش بلند شد و می خواست که تمام شود ، دست خود را به سمت کلیتوریس تغییر داد.