از مقدار زیادی قهوه در صبح که در مطب مست بود ، دختر برای شام نتوانست صبر کند تا بخورد. در هر ثانیه ، بیشتر مایعات در مثانه او جمع می شد و او تصمیم می گرفت برای تحمل فشار ، به توالت برود. درها را پشت سر خود بست ، لباس کوتاه را بلند کرد و در توالت را خم کرد ، شروع به فشردن یک ترفند از بیرون خود کرد که پس از ثانیه ای تبدیل به یک جریان قدرتمند شد و با صدای بلند در امتداد دیوارهای سکسب خارجی توالت به پایین ادغام شد ، از لمس با آب زوزه زد. . او روی پاهای خود بلند شد ، دستمال توالت را پاره کرد ، لب هایش را از روی همه قطره ها مالید ، لباس خود را پایین آورد و به کار خود ادامه داد.