جوجه باریک و شلوار بلند به نظر می رسید که در امتداد حصار سنگی خاکریز قرار دارد و سعی در پیدا کردن مکانی برای لایه برداری دارد. اما او ناگهان متوقف شد تا به خودش استراحت دهد و الکسیس سکسب فهمید که حتی از یک میل شدید سرما خوردگی دارد. و با جست و خیز پسر روی غلطک ها ، تصمیم گرفت به نزدیکی پارک برگردد. اما وقتی قدم بعدی را برداشت ، سوراخ کوچکش به او گفت که متوقف شود. تنها کاری که بلوند توانست انجام دهد این بود که پاهای خود را به جهات مختلف گسترش می داد و یک لکه مرطوب بزرگ در بین پاهای او ایجاد می شد. سرش را پایین آورد و ادامه داد ، نمی دانست اکنون با امداد خود چه باید بکند. رفتم پشت ماشین ، شلوارم را بیرون آوردم و شروع کردم به ساختن چیزی مثل دامن از بلوز.