وقتی دختر مشاعره بزرگ خود را به پزشکانی نشان داد که آمدند تا او را به خانه ببرند ، بلافاصله تصمیم گرفتند که چنین عوضی را لعنتی نکرده اند. باقی مانده است فقط به درستی تزریق آرامش بخش او را انجام دهیم. آنها مشکوک به چیزی نیستند ، وی خودش به دختر سکسب آنها دست داد ، آنها را درست کردند و چشمان دختر فوراً بسته شد. دهان خود را باز کرد ، مطمئن شوید که او تمیز است و شما می توانید عضو کاشت کنید. سپس پزشکی که در باسن خود نشسته بود ، گربه را چک کرد ، مطمئن شد که او سالم نیست ، مقعد را با یک آینه معاینه کرد تا ببیند هیچ چیز اضافی در آن وجود ندارد و بلافاصله شروع به اشک ریختن در دهان و گربه هایش کرد. آنها فقط باید آن را نگه داشتند تا به طور تصادفی روی زمین نروند بلکه در کل همه چیز خوب بود. آنها حتی موفق شدند به سرطان مبتلا شوند و بلافاصله از ترس اینکه به ذهنشان خطور کند تصمیم به پایان یافتند.