دکتر بلافاصله با ضربت در خانه جواب داد و به دختر اجازه داد تا وارد مطب شود. ماشا گفت که او به کمک احتیاج دارد و پزشک به جای اینکه صرفاً سند را امضا کند ، او را وادار به زدودن کرد. وی گفت: ویروس در شهر وجود دارد و باید بدانید که آیا این بیماری سالم است. بخش طاس بود ، گربه او را معاینه کرد و مجبور شد دستان خود را به پشت سرش پرتاب کند ، برای خودش عکس گرفت و با یک کلیپ آبمیوههایش را چک کرد. دهانش را باز کرد و وقتی به او نگاه کرد ، سرش را خیلی پیچید. سپس او را بر روی سرطان قرار داد ، عکس های سکسب هر دو سوراخ را لکه دار کرد و لکه دار کرد و سپس با انگشت انگشت بیدمشک و الاغ را نوازش کرد. از او خواستم که روی نیمکت دراز بکشد ، پاهایش را پهن کند و پس از بررسی شکاف او از طریق آینه ، به من اجازه لباس داد.