تلیسه نشسته بود تا در نزدیکی آب برهنه استراحت کند و ناگهان یک ملوان جوان شروع به عبور از کنار او کرد ، که کلاه او فوراً افتاد و دختر از همه جادوها استفاده کرد تا ملوان بماند. ماساژ سکسب او زانو زد ، به ملوان داد و گفت: پس از آن ملوان تمام خواسته های محروم از آشنایی جدید خود را راضی کرد. من پوسته پوسته ها و پهلو را سیگار کشیدم ، بیدمشک از پشت گرفتم و بعد سهام اسپرم را روی صورتم فشردم. ملوان برای تنفس هوای تازه به اسکله رفت و در آنجا با زیبایی در لباس قرمز منتقل شد که وی درون محفظه عقب فرو رفت ، تا عضو بتواند از اصطکاک محکم لذت ببرد. دختر روستایی آب آورد و گفت که در حالی که پیاده روی می کرد ، شروع به عرق زیاد کرد. دو دهقان به او پیشنهاد كردند تا لباس خستگی خود را بپوشاند و بلافاصله شروع به كشیدن برآمدگی های خود ، كه صبحانه محكمی ایستاده بود و نتوانستند آرام بگیرد.