یک دانش آموز جوان تصمیم می گیرد که تعطیلات تابستانی خود را در این روستا بگذراند تا هوای تازه ای بدست آورد و غذای ویتامین سالم را در آنجا بخورد. پسر با عمه من در آنجا مستقر فیام سکسب شد و به حمام رودخانه می رود و ناگهان نظاره می کند که دو لزبین شلوغ محلی در آب شنا می کنند. آنقدر منجمد شد که عیاشی دهان و دندان آنها را در ساحل با بند تا انتها تماشا کرد و با شرم از شرم سوزاند ، به خانه برگشت. اما دستگاه خودپرداز منتظر تعجب غیر منتظره برای او بود. دایی در حال خشک کردن گربه مودار عمه خود بود و برای اینکه شروع به تکان خوردن نکند ، دانش آموز تصمیم می گیرد که آب را به داخل خانه ببرد. اما او برای تعجب سکسی منتظر نزدیک چاه بود. دو عوضی محلی سعی کردند او را درست در چاه اغوا کنند. آن مرد بلافاصله متوجه می شود که در این روستا زندگی بدون رابطه جنسی امکان پذیر نخواهد بود و تصمیم می گیرد یک همسایه چاق را کاشت کند.